مردی که میدوید کودکی که میگریستدختری که میشنید صدایی که دروغ میگفتخورشیدی که میسوختمردی سیاه پوش بر اسبی همچون برف سفیدزندگی بی هدف به پایان رسیدهچشم ها ملتهب و اشکها همچنان جاری ستمردی که در شفق رنگ میبازد
درودبالاخره پس از مدت ها آپ کردی...فضایی عجیب در نوشته تو بود.فضایی که نمی دانم چگونه آن را درک کنم. غوطه می خوردم در کلماتی که بوی شب می داد...تاریک باش و شبانه و بدان که به قول خودت:چرخه ادامه خواهد داشت...من تنها یک جمله بر آن می افزایم: چرخه ام را به بهترین وجه کامل خواهم کرد...
شاید منظور از نوشته هات اثبات همون حرفتچرخه ادامه خواهد داشتهیچ وقت زندگی به پایان نمیرسههمیشه هستچه خوب چه بدوقت میاد و میره
ای ول توهم
منم میخوام رنگ ببازم
درودکجایی اصلا معلوم هست؟بیخبر نمیای سر نمیزنی مشکلی پیش اومده یه وقت؟ما رو از خودت بیخبر نذار.تا بعدبدرود.
هنوز انتظار مطلبی جدید...
با درودحجم را باید فهمیداندیشید و رنگها را تشخیص دادماندگار باشی
با درود چند تا سوال خصوصی چطور بپرسم؟منتظرم
درودگاهی رسیدن ها ما را به نرسیدن ها می رساند...کاش بفهمی چه نوشته ام
درود
بالاخره پس از مدت ها آپ کردی...
فضایی عجیب در نوشته تو بود.فضایی که نمی دانم چگونه آن را درک کنم. غوطه می خوردم در کلماتی که بوی شب می داد...
تاریک باش و شبانه و بدان که به قول خودت:
چرخه ادامه خواهد داشت...
من تنها یک جمله بر آن می افزایم: چرخه ام را به بهترین وجه کامل خواهم کرد...
شاید منظور از نوشته هات
اثبات همون حرفت
چرخه ادامه خواهد داشت
هیچ وقت زندگی به پایان نمیرسه
همیشه هست
چه خوب چه بد
وقت میاد و میره
ای ول توهم
منم میخوام رنگ ببازم
درود
کجایی اصلا معلوم هست؟
بیخبر نمیای سر نمیزنی مشکلی پیش اومده یه وقت؟
ما رو از خودت بیخبر نذار.
تا بعد
بدرود.
هنوز انتظار مطلبی جدید...
با درود
حجم را باید فهمید
اندیشید و رنگها را تشخیص داد
ماندگار باشی
با درود چند تا سوال خصوصی
چطور بپرسم؟
منتظرم
درود
گاهی رسیدن ها ما را به نرسیدن ها می رساند...
کاش بفهمی چه نوشته ام