چرخه ادامه خواهد داشت



در اندیشه و زمان غرقم
سوگند خاموشی خوردم تا دیگر سوگند نخورم
صدای پرندگان شب مرا هدایت میکنند
پرندگان تاریک درونم
احتیاجی ندارم
                          به 
                                     نیازی
                                     کسی
                                     چیزی
                                     خدایی

درخشیدن خورشید برایم مهم نیست
مهم نیست کسی برایم لالایی بخواند یا نه
نه اصلا مهم نیست
درد چشمانم
خش خش سینه ام
فکرهای عوضی درون سرم

باید این زندگانی را نیز به اخر رسانم
وچرخه ام را تکمیل کنم
اما هرگز چنین نخواهد شد
چرخه ادامه خواهد داشت
.....................................................

باز هم .....

هرگز فهمیدی میخواهند با تو چه کنند؟
فکر میکردی دستت را خواهند گرفت؟
فهمیدی هستی ات به یغما رفته؟
 تو فقط همانند احمقی  دنبال کردی
هنوزهم این کار را میکنی
چون تو ترسویی بیش نیستی
احمق تر از احمق
بیچاره تر از بیچاره
مفلوک تر از مفلوک
با تو هرچه کنند کم کرده اند

این مومنان کافر
این راستگویان کذاب
این شجاعان بزدل
این عاقلان احمق

از چه میترسی و به چه خوشی
از جهنم و به بهشت؟؟؟؟؟؟
اری باید از اتش سوزان بگریزی تا در بهشت
به حوری و قلمان رسی
بازهم نیم تنه ی پایین؟؟؟؟؟
جنس مخالف؟؟؟؟؟؟

چرخه ادامه خواهد داشت.

این منم

بی سوادم اما مینویسم
من ازادم  من هستم
پس مینویسم
مینویسم و فریا میزنم
فرصتم کم است
من خواهم رفت اما نه برای همیشه
چرخه ام ادامه خواهد داشت
اما نمیخواهم فرصتی از دست دهم

تنفرم را فریاد خواهم زد
من متنفرم
چون انسانم
بخششی طلب نمیکنم
محدود نمشوم
اما عاشق میشوم تا لذت برم
و شهوت به دوست داشتنم را ارضاء.........